نصر

ولینصرنّ اللَّه من ینصره

نصر

ولینصرنّ اللَّه من ینصره

رفتار سیاسی و قدرت در سازمان رسانه ای (4)

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۴۱ ق.ظ

نوع رسانه و ماهیت آن

ماهیت و نوع رسانه تأثیر شگرفی بر ”ساختار“ سازمان رسانه‌ای دارد. اگر چه بحث در حوزة رسانه‌های جمعی است اما می‌توان به روشنی و وضوح تفاوت اساسی دو سازمانی که خدمات ارتباطی می‌دهند را دریافت. به‌طور مثال اگر یک مؤسسه یا سازمان رادیوـ تلویزیونی را با یک سازمان خدمات پستی یا تلفنی مقایسه کنید تفاوت‌های زیادی در آن دو خواهید یافت. این تفاوت‌ها در تمام شئون این دو سازمان مشهود است. (Denis Burger,(2013))

در حوزه وسایل ارتباط‌جمعی جدید نیز تفاوت‌های مهمی درمیان آنها به دلیل تفاوت‌های ذاتی که با هم دارند، وجود دارد که نباید از تأثیر آنها غافل بود. از اولین تقسیمات ذات‌گرایانه شاید بتوان به مطالعات مک لوهان اشاره کرد. تقسیم‌بندی رسانه‌ها به رسانه‌های سرد و گرم یا جمله معروف او که ”رسانه پیام است“ حاکی از نگاهی ذات‌گرایانه و پذیرش جبرگرایی تکنولوژیکی است. همچنین می‌توان مارکسیست‌ها و نئو مارکسیست‌ها از جمله اصحاب مکتب فرانکفورت را در این زمره به حساب آورد.

ماهیت رسانه به دو شکل اساسی تأثیرخود را در ساختـار نشان می‌دهد:

الف. کارکردها و تفاوت آنها در هر نوع رسانه؛

ب. تکنولوژی و روش‌‌های تولید.

برای رسانه‌ها سه کارکرد عمده واصلی وجود دارد. به‌نظر می‌رسد دیگر کارکردهایی که در حوزة ادبیات ارتباطی مطرح می‌شود، کارکردهای ضمنی و ثانوی ناشی از کارکردهای فوق باشد. این سه عبارت‌اند از: کارکردآموزشی، کارکرد اطلاع رسانی و کارکرد تفریحی وسرگرمی.

کارکردها از آن جهت که در هر نوع رسانه ارزش متفاوتی دارند بر ”ساختــــار“ تأثیر می‌گذارند. این اصل موضوعی است که مکتب کارکردگراییِ ساختی نیز بدان معتقد است. درجة اهمیت کارکرد تفریحی و سرگرمی تلویزیون با همین کارکرد در رادیو نه تنها یکسان نیست؛ که کاملاً متفاوت است. شاید بتوان گفت در دنیای امروز برجسته‌ترین کارکرد تلویزیون ”تفریحی“ و رادیو”اطلاع‌رسانی“ است. در صورتی که کارکرد تفریحی رادیو عموماً معطوف به کانال‌های پخش موسیقی شده است؛ البته دربارة اینکه آیا این کانال‌ها را می‌توان یک رادیو دانست جای تأمل و بحث است. در مورد دیگر رسانه‌های جمعی جدید نیز باید چنین ملاحظة کارکردی داشت. از میان آنها؛ اینترنت به دلیل چندرسانه‌ای (Multimedia) بودن متفاوت است و در هر جایگاه رسانه‌ای یکی از کارکردها برجسته می‌شود.

تفاوت تکنولوژی و روش‌‌های تولید هر رسانه خود نیز موجب شکل‌بندی ”ساختـــار“ متفاوت می‌شود. مقایسة سه رسانه‌ جمعی رادیو، تلویزیون و مطبوعات این تأثیرگذاری را بیشتر نشان می‌دهد. مطبوعات در مرحلة نخست به ”صاحب قلم“ ”یا نویسنده“ نیاز دارد که دانش کافی در زمینة مورد نظر داشته باشد. تلویزیون در مرحلة نخست به دنبال ”چهره“ است و پس از آن قدرت مناسبِ بیان برای مخاطبان مورد نظر. رادیو در ابتدای امر به قدرت و ویژگی‌های فیزیکی و رنگ‌آمیزی ”صدا“ توجه دارد سپس به دیگر ابزارها و لوازم یک ارتباط اثربخش می اندیشد. از این‌رو تلویزیون برای جذب مخاطب بیشتر در پی ستاره‌های سینما و قهرمانان ورزشی یا خوانندگان، خصوصاً خوانندگان پاپ است، در صورتی که این امر در رادیو و مطبوعات اثر کمتری دارد. مطبوعاتی که بر اساس کارکرد اطلاع‌رسانی تفصیلی به زندگی خصوصی این نوع چهره‌ها می‌پردازند به سرعت در گروه مطبوعات زرد قرار می‌گیرند که به معنی نشان دادن کارت قرمز به آنها است.

سازمان رسانه‌ای

همان گونه که قبلاً مطرح شد، هر سازمان را می‌توان در ساختار شکلی آن معرفی کرد که شامل دو بُعد است و هر بعد با مجموعه عناصری گروه‌بندی می‌شود. این دو بُعد بر روی یکدیگر اثر می‌گذارند و در نهایت می‌توانند موجب درک عینی ما از آن سازمان شود.

الف. ابعاد شکلی(format dimensions)

این مفهوم در ادبیات مدیریت با ابعاد ساختی یا ساختاری مطرح شده است. در اینجا برای جلوگیری از بروز اشتباه در درک ”ساختار سازمانی“ که در مفهومی وسیع‌تر از ادبیات مدیریت به‌کار گرفته شده از اصطلاح ”ابعاد شکلی“ استفاده شده است.

ابعاد شکلی بیان‌کنندة ویژگی‌های درونی یک سازمان است که می‌توان به‌وسیله آنها سازمان‌ها را اندازه‌گیری و با هم مقایسه کرد این ابعاد هشت‌گانه عبارت‌اند از: 1.‌ میزان رسمی بودن؛ 2. نوع تقسیم کار و تخصصی بودن؛ 3. رعایت استاندارد در اجرای فعالیت‌ها؛ 4. نحوة سلسله مراتب و اختیارات؛ 5. میزان پیچیدگی؛ 6. میزان تمرکز؛ 7. میزان حرفه‌ای بودن سازمان؛ 8. نسبت کارکنان یا پرسنل که عبارت است از تقسیم تعداد کارکنان یک گروه بر کل تعداد کارکنان.

ب. ابعاد محتوایی(contextual dimensions)

ابعاد محتوایی معرف کل سازمان و جایگاه آن است و بر ابعاد شکلی اثر می‌گذارد. ابعاد محتوایی می‌تواند مبهم باشد، زیرا نشان‌دهندة سازمان و محیطی است که ابعاد شکلی در درون آن قرار می‌گیرد. ابعاد سازمان بر یکدیگر رابطه متقابل دارند و برای رسیدن به اهداف سازمانی آنها خود را با یکدیگر وفق می‌دهند

1اندازه سازمان. عبارت است اندازة بزرگی آن، که به صورت تعداد افراد یا کل دارایی و یا کل فروش مشخص می‌شود.

2تکنولوژی سازمان. عبارت است از ماهیت زیر سیستم تولید، شامل عملیات و روش‌های فرایند تولید.

3اهداف و راهبرد سازمان. اهداف و شیوه‌های رقابتی که موجب تفاوت با دیگر سازمان‌ها و مؤسسات می‌شود.

4فرهنگ. مجموعة ارزش‌ها، باورها، هنجارها و تفاهم‌هایی است که سازمان در آنها با کارکنان وجه‌مشترک دارد.

در ادبیات و منابع علمی مدیریت از محیط هم به عنوان یکی از عوامل محتوایی نام برده شده است (برای اطلاع بیشتر نک: ریچارد ال.دف). محیط شامل مجموعة عواملی است که از بیرون سازمان را احاطه کرده و بر همة ابعاد آن تأثیر گذاشته است؛ لذا باید در بررسی ”ساختار سازمان“ (در مفهومی که این مقاله به‌کار گرفته است) یک رسانه به عنوان یک عنصر اصلی در بیرون سازمان و نه عنصری در کنار و همراه دیگر عناصر درون سازمانی، مورد بحث قرار گیرد.

محیط خارجی  رسانه

تحلیل جامعه‌شناسان از سازمان‌ها بر اساس محیط اجتماعی‌شان انجام شده است. این دیدگاه بر این عقیده است که محیط پیرامونی محدودیت‌ها و الزام و اجباری را برای آن سازمان ایجاد می‌کند. از این جهت سازمان‌های مشابه به دلیل تفاوت محیط پیرامونی”ساخت“‌های متفاوتی دارند. در حقیقت ”ساختار واقعی سازمان رسانه‌ای“ با وجود این عنصر قابل تصور و فهم است. امروزه محیط رسانه‌ها محیط بسیار رقابتی و فشرده است. عوامل و عناصر متعددی شکل‌دهندة این محیط‌اند. از این جهت سپهر رسانه‌ای جهانی یا ملی و محلی سپهر رقابتی شدیدی است.

محیط بسیار رقابتی رسانه‌ها باعث می‌شود مدیران همواره در پی تحلیل دقیق از رقبا باشند. بسیاری از سازمان‌های رسانه‌ای برای تدوین راهبرد‌های خود، شناخت رقبا را بسیار جدی می‌گیرند؛ زیرا ممکن است رقبای بالفعل و بالقوه بتوانند محصولات و خدمات خود را جایگزین فعالیت‌های آن سازمان کنند. از این جهت چگونگی شناخت رقبا و مخاطب موجود در این بازار رقابتی نیازمند یک چارجوب نظری و تئوریکی است تا مدیران و برنامه‌ریزان رسانه‌ای بتوانند براساس دریافت دقیقی از محیط، مسیر فعالیت‌ها را روشن نمایند. الگوی پیشنهادی تجزیه و تحلیل محیطی مبتنی بر الگوی پورتر است که در تجزیه و تحلیل محیط‌های صنعتی مورد استفاده قرار می‌گیرد. طبق این الگو در حوزه‌ها و فعالیت‌های کم‌بازده، رقابت شدید است. مخصوصاً در رسانه‌هایی که هزینه‌های خود را از طریق آبونمان یا تبلیغات تجاری تأمین می‌کنند این رقابت بیشتر نمایان است. این الگو بر پنج عامل به شرح زیر تأکید می‌کند:

1رقابت و همچشمی بین رقبا؛

2توان بالقوه برای ورود رقبای جدید؛

3فعالیت‌ها و محصولات رسانه‌ای جایگزین (بالقوه و بالفعل)؛

4توان عرضه‌کنندگان و تأمین‌کنندگان کالاها و خدمات رسانه‌ای (قدرت چانه زنی)؛

5قدرت انتخاب و گزینش مخاطبان.

قدرت مخاطبان ناشی از عوامل زیر است:

الف. تعداد زیاد رسانه‌های موازی با استانداردها و تولیدات همانند؛

ب. تعداد زیاد رسانه‌ها با رویکردهای متفاوت؛

ج. وجود رسانه‌های جایگزین؛

د. وجود خدمات و امکانات و کالاهای جایگزین. (خجسته،1387)

نتیجه گیری و پیشنهادات:

شناخت مفاهیم قدرت، نفوذ، رفتار سیاسی و همچنین درک ابعاد یک سازمان رسانه ای این کمک را به ما می کند که طبق الگوهای موجود در کشور یک سازمان رسانه ای را تحلیل کنیم. با توجه به اینکه در ایران متصدی اصلی رسانه ها حاکمیت هست ذکر این نکته ضروریست که برای رسیدن به الگوی مطلوب می بایست قوانین شفاف و روشن وضع شود تا حتی الامکان از اعمال سلیقه در کار جلوگیری شود. همچنین این شفافیت میتواند اعمال خط قرمزهای خود ساخته را با محدودیت مواجه کند.


منابع:

1.        رضائیان، علی: (1383). مدیریت رفتار های سیاسی در سازمان ، انتشارات سمت، تهران .

2.        کریمی، علیرضا: (1387)، مدیریت رفتار سیاسی در سازمان

3.        رابینز،استیفن،(1374)،مدیریت رفتار سازمانی،علی و سیدمحمد،پارسائیان و اعرابی،تهران،مرکز پژوهشهای بازرگانی،نوبت اول.

4.        الوانی، سیدمهدی: (1386) مدیریت عمومی، تهران، انتشارات نی، چاپ سی و یکم

5.        بغدادی، هادی: (1390) نفوذ در سازمان

6.         وردی نژاد،فریدون:(1390) رابطهُ قدرت سیاسی، افکارعمومی و رسانه ها

7.        خجسته،حسن: (1387)، عناصراصلی ساخت‌دهی سازمان‌های رسانه‌ای و مقایسه ساختار سازمانی‌ صدا با سیما، فصلنامه رسانه، شماره71

8.        Denis Burger,(2013), SOCIAL MEDIA MANAGEMENT, Oliver Wyman

9.        Pfeffer Jeffrey (2000), Managing with power

10.     Eric Abrahamson, Power and Influence in Organizations

 

  • امین حسنی

رفتار سیاسی و قدرت در سازمان رسانه ای (3)

يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۳۵ ق.ظ


ویژگی سازمان رسانه ای

ارتباطات سیاسی:

ارتباطات سیاسی، انتقال اطلاعات مناسب ازنظرسیاسی ازیک بخش نظام سیاسی به بخش دیگر و میان نظامهای اجتماعی وسیاسی است. اطلاعات مناسب نه تنها به مسائل واقعی، مثلا ً آنچه اتفاق افتاده است، بلکه به انتقال اندیشه، فرهنگها و نگرشها نیز مربوط می شود. بنا به تعریف، ارتباطات برای همه رفتارهای سیاسی و اجتماعی مهم است. بدون ارتباطات، نه سیاست ونه جامعه نمی تواند وجود داشته باشد. ارتباطات سیاسی، عنصر پویای نظام سیاسی است. " کارل دویچ " درمطالعه کلا سیک خود، اعصاب حکومت، ارتباطات را درکانون درک سیاسی قرارمی دهد. ازنظرتحلیلی، کاملا ً پذیرفتنی است که به جای بحث درباره ارتباطات بطورکلی، ازارتباطات سیاسی سخن گفته شود. روشن است پیامهایی بویژه سیاسی وجود دارند که می توان آنها را تشخیص داد. مانند سخنان سیاستمداران، بیانیه های انتخاباتی، تصمیمات حکومتی وبحثهای منوط به سیاستها وبرنامه ها. همین گونه کانالهای ارتباطی ای وجود دارند که عمدتا ً یا منحصرا ً سیاسی هستند. مانند مذاکرات مجالس قانونگذاری، جلسات بحث و گفتگو یا گردهمایی های حزبی، جلسات سیاستگذاری وبرنامه های بحث و گفتگو، درباره مسائل روز دررادیو و تلویزیون. باوجود این ازنظر ساختاری، ارتباطات سیاسی بخشی از نظام سیاسی نیست. بلکه جزئی جدایی ناپذیر ازنظام ارتباطات جامعه است. الگوهای ارتباطی معین ممکن است به میزانی کمتر یا بیشتر سیاسی تشخیص داده شوند. ازاین جهت که سیاست مسأله اصلی مورد توجه آنها است. به عبارتی جلسات کابینه دربریتانیا یا جلسات بحث و گفتگو میان رئیس جمهور آمریکا ومشاورانش مثالهای آشکاری ازارتباطات سیاسی هستند. اما فرایندهای ارتباطی مورداستفاده آنها، مشخصأ سیاسی نیستند. توزیع اسناد قبل ازتشکیل جلسه و بحث میان افراد، دریک جلسه، پدیده های معمول بیرون ازحوزه سیاسی هستند. رسانه های همگانی ممکن است دربعضی ازجوامع، شدیدأ تحت کنترل سیاسی باشند. اما آنها منحصرأ سیاسی نیستند.

درحوزه گسترده این ارتباطات، ارتباط رهبران جامعه با مردم، ارتباطات بین گروههای سیاسی، ارتباط بین خواسته های مردم و اهداف سیاستمداران، وارتباط بین احزاب و مردم جای می گیرند.

تأثیرعوامل سیاسی برارتباطات:

ارتباطات سیاسی مانند ارتباطات، بطورکلی، بطوراجتناب ناپذیری ازعوامل گوناگونی ازقبیل عوامل طبیعی، تکنولوژیک، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وسیاسی تأثیر می پذیرند. ازبین این عوامل گذشته ازاهمیت تک تک آنها ما به بررسی عوامل سیاسی اکتفا می کنیم:

عوامل سیاسی برشبکه ارتباطات و بطورقابل ملا حظه ای درمیزانی که شبکه ارتباطات تابع کنترل سیاسی حکومت است، تأثیرمی گذارند. رسانه های همگانی دربسیاری ازجوامع وآشکارترازهمه درنظامهای توتالیتریا اقتدارگرایان، تابع میزان متفاوتی ازسانسوراست. برای مثال آلمان نازی و نظامهای کمونیستی شوروی واروپای شرقی، کنترل دقیقی بررسانه های همگانی و معمولا ً بروسایل تکثیر اطلاعات، ماشین چاپ، دستگاه فتوکپی وار" رومانی" وحتی ماشین تحریر اعمال می کنند. با وجود این، کنترل اطلاعات درهمه جوامع وجود دارد. سانسور حتی بصورتی دربیشتر کشورها وجود دارد. حتی اگر به آنچه مستهجن ومخالف اخلا ق تلقی می گردد، محدود باشد، کمتر حکومتی است که سعی نکند کنترل بر اطلاعات را به صورتی حفظ کند و بطور ضمنی براین اعتقاد که اطلاعات قدرت است، صحه نگذارد.

رابطه قدرت سیاسی و رسانه:

در بررسی رابطه بین قدرت سیاسی ورسانه ها، می توان سه مدل عمده را ازیکدیگر تفکیک کرد:

الف) مدل دستکاری کردن: براساس این مدل، صاحبان ابزارتولید درجهت منافع خودشان، وسایل تولید فرهنگ و اندیشه را درجامعه کنترل میکنند. این مدل برپایه فلسفه مارکسیسم استواراست.

دولتها درجوامع سرمایه داری، نمایندگان صاحبان سرمایه محسوب می شوند وبا استفاده ازوسایل ارتباط جمعی، سعی درحفظ وضع موجود دارند. بنابراین دولت یا کسانیکه مالکیت یا مسوولیت اداره این رسانه ها را برعهده دارند، آگاهانه محتوای آنها را دستکاری می کنند. بدین ترتیب رسانه ها موجب می شوند که صاحبان سرمایه، ثروتمند شوند وثروت بیشتر، قدرت سیاسی بیشتری برای آنها به ارمغان می آورد. افرادی چون " هرمن " و " چامسکی " ازاین دیدگاه دفاع کرده اند.

ب) مدل هژمونی( سرکردگی): این مدل نیز برپایه فلسفه مارکسیسم استوار است که اولین بارتوسط " آنتیونیوکراشی " عنوان شد و ریشه در افکارمتفکرانی چون" لوی آلتوسر" و " نیکوس پولانزاس" دارد. هژمونی درلغت به معنای حاکمیت نوعی اندیشه درجوامع طی دوره ای خاص است. این مدل ایدئولوژی را بهتر از ساختارومنافع اقتصادی می بیند. بر اساس این دیدگاه، روزنامه نگاران وروشنفکران درجامعه براساس ایدئولوژی خودشان عمل می کنند تا منافع طبقاتی و اجتماعی، به عقیده گراشی، اندیشه برتریا تفکرحاکم درجامعه بطورناخودآگاه درضمیرروزنامه نگارجا دارد و ازاین رو رسانه بخشی ازایدئولوژی حاکم محسوب می شود.

ج) مدل کثرت گرا:درمدل کثرت گرا که براساس دیدگاه " ماکس وبر" است، تنها به طبقه بندی جوامع ازنظر اقتصادی توجه نمی‏شود. بلکه موقعیتهای سیاسی و منزلتهای اجتماعی نیز درآن وارد می شود. ازاین رو " جهت گیری " دررسانه ها با توجه به نیاز مخاطبان و ازسوی بازار مشخص می شود. محتوای رسانه ها متنوع می شود وسانسوری درکارنخواهد بود. دراین مدل، آزادی بیان حق همگان محسوب می شود(وردی نژاد،1390)

عوامل اصلی ساختاری در سازمان‌های رسانه‌ای

ساختار سازمان‌های رسانه‌ای تحت‌تأثیر سه عنصر اصلی شکل می‌گیرد. بین این سه عنصر رابطة دیالکتیکی وجود دارد. این ”ساخت“ بر تمام فعالیت‌های درون سازمانی و برون‌سازمانی تأثیرگذار است. به‌طور‌ی که تغییر در هر کدام موجب تغییر کامل در عناصر دیگر و در نتیجه در شکل ونوع فعالیت سازمان رسانه‌ای می‌شود. این سه عنصر عبارت‌اند: 1. سازمان رسانه، 2.‌ نوع رسانه، 3. محیط بیرونی.

هر رسانه بر روی سازمانی شکل می‌گیرد که ویژگی‌های آن قبلاً تعریف شد. هر سازمان رسانه‌ای یک ”شکل سازمانی“ (از واژه ”شکل“ استفاده می‌کنیم تا با واژه ”ساخت“ که در این مقاله در مفهومی بین‌رشته‌ای به کار گرفته‌ایم اشتباه نشود) دارد و دارای دو بُعد روشن و مشخص است که بعداً به تفصیل این ابعاد مورد بحث قرار می‌گیرد.

عنصر دیگر معطوف به نوع رسانه و ماهیت آن است.شاید به همین دلیل نمی‌توان انتظارات یکسانی از سازمان‌های رسانه‌ای مختلف داشت. رسانه‌های مکتوب با رسانه‌های صوتی و تصویری متفاوت‌اند. میان رسانه‌های سنتّی با رسانه‌های جدید تفاوتی به عظمت تاریخ وجود دارد. تفاوت در نوع رسانه موجب تفاوت در «ساختار» می‌شود.

عنصر سوم ”ساخت“ دهیِ محیط بیرونی سازمان رسانه‌ای است که بر تمام فعالیت‌های آن اثرگذار است.

ادامه دارد..

  • امین حسنی

رفتار سیاسی و قدرت در سازمان رسانه ای (2)

پنجشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۳:۴۵ ب.ظ


رفتار سیاسی

رابطه قدرت ورفتار سیاسی

    علم سیاست و رفتار سیاسی ، با قدرت ارتباط تنگاتنگی دارد و اساسا رفتار سیاسی بر استفاده از قدرت برای اثر گذاری بر تصمیم گیری در سازمان یا رفتار افراد سازمان با هدف شخصی تمرکز دارد . یکی از پژوهشگران کوشیده است با نشان دادن برخی از واقعیتهای جدی رفتار سیاسی بر پاره ای از آرزوهای آدمی از جمله داشتن سازمانهای ایده ال با ساختار منطقی و انسانی خط بطلان بکشد . وی چهار  اصل درباره قدرت در سازمان ارائه می دهد که به شناخت واقعیتهای سیاسی در سازمان کمک می کند :

1- سازمان ترکیبی از ائتلاف هاست که برای دستیابی به منافع ، انرژی و نفوذ با یکدیگر در رقابتند .

2-  ائتلافهای گوناگون در جستجوی حفاظت از منابع و موقعیتهای نفوذ خود از طریق متعادل سازی محیطی و آثار آنها هستند .

3- توزیع نا برابر قدرت خود آثار غیر انسانی به همراه دارد .

4- اعمال قدرت در سازمان یکی از جنبه های قطعی اعمال قدرت و از نمودهای آن در سیستم بزرگتر یعنی اجتماع است

   رفتار سیاسی مانند سایر جنبه های پویای سازمانی فراگرد ساده ای نیست و از سازمانی به سازمان دیگر و حتی از واحدی به واحد دیگر تفاوت می کند . با استفاده از ادبیات رفتار سیاسی به تازگی تعریف جامعی از رفتار سیاسی ارائه شده است(رضائیان،1383) .

تعریف و حوزه رفتار سیاسی در سازمان

     رفتارهای سیاسی در سازمان شامل اعمال آگاهانه ای است که برای نفوذ توسط افراد یا گروهها به منظوردستیابی و حفاظت از منابع خود به هنگام وجود راه حلهای متضاد صورت می گیرد . تاکید بر « منافع خود » در این تعریف رفتار سیاسی را از نفوذ اجتماعی متمایز می سازد . مدیران همواره برای کسب تعادل میان منافع فردی کارکنان و منافع سازمان در چالش هستند . نا گفته نماند که گاهی تعقیب منافع فردی موجب فرسایش یا شکست منافع سازمانی شود رفتار سیاسی به صورت نیروی باز دارنده در می آید . برای مثال به تازگی پژوهشگران از تاکتیک سیاسی پالایش و تحریف اطلاعاتی که باید به رئیس برسد خبر می دهند که این عمل خود خدمتی ، کارمندانی را که موظف به دادن اطلاعات بودند در بهترین وضعیت ممکن قرار داده بود .

    برخی از پژوهشگران ، رفتار سیاسی در سازمان را به فعالیتهای اطلاق می کنند که بخشی از نقش رسمی فرد نیست ، ولی برای اثر گذاری یا تلاش برای اثر گذاری بر توزیع مزایا یا مضار در سازمان صورت می پذیرد . این تعریف عامل کلیدی را که بیشتر افراد هنگام گفتگو درباره سیاست در سازمان مد نظر دارند . در بر می گیرد :

1) رفتار سیاسی خارج از شرح شغل مشخص فرد است 2) رفتار سیاسی تلاش برای استفاده از پایگاههای قدرت فرد را طلب می کند . این تعریف در بر گیرنده تلاشهایی است که به منظوراثر گذاری بر اهداف ، شاخصها ، یا فراگردهای تصمیم گیری در سازمان صورت می گیرد . در ضمن این تعریف از جامعیت کافی بر خوردار است و رفتارهای سیاسی گوناگون نظیر پنهان کردن اطلاعات کلیدی از تصمیم گیرندگان ، در بوق و کرنا کردن ، پخش شایعه و نشت اطلاعات محرمانه درباره فعالیتهای سازمانی به رسانه های جمعی و بده  بستانها در سازمان برای منافع دو جانبه ، تبلیغ از جانب فرد خاص یا علیه فرد خاص یا تبلیغ برای گزینه ای خاص در تصمیم گیری را شامل می شود . برخی دیگر ، رفتار سیاسی را استفاده غیر مجاز از قدرت گویند که موجب کسب کار یا حفظ منافع خود یا منافع شخصی گروه خود می گردد . عده ای نیز رفتار سیاسی را فعالیتهایی برای کسب و استفاده از قدرت به طرق غیر مجاز برای کسب هدفهای سازمانی یا سوق دادن نتایج سازمانی در جهت منافع فردی می دانند . همچنین رفتار سیاسی را مدیریت نفوذ برای کسب غایتهای غیر مجاز یا کسب غایتهای مجاز از طریق ابزارهای نفوذ غیر مجاز تعریف کرده اند(رضائیان،1383).

     پفر سیاست سازمانی را این گونه تعریف می کند: به فعالیت های درون سازمانها برای اکتساب، گسترش و به کار‌گیری قدرت و سایر منابع، برای به دست آوردن رهاوردهایی ترجیح داده شده در یک وضعیتی که در آن عدم اطمینان یا عدم توافق در ارتباط با انتخابها (گزینه ها) وجود دارد، اطلاق می گردد. واژه سیاست به طور تلویحی تا اندازه‌ای منفی است. بنابراین پفر بر این باور است که افراد می کوشند تا ابزارهایی را به کار گیرند تا هدفهایی را به دست آورند که توسط سازمان مجاز نمی باشد. در واقع، رفتار سیاسی آن گونه که ما آن را تعریف می کنیم کاملاً طبیعی است  زیرا قدرت به گونه ذاتی منفی نیست. با وجود این بیشتر مدیران برای اجازه دادن به محیط کاری با ویژگی سیاسی، مردد هستند. سیاست سازمانی، اقدامات آگاهانه نفوذ، برای ارتقا یا حفاظت از نفع شخصی افراد یا گروه ها را در بر می گیرد. به سیاست سازمانی برای سازمان، اغلب به صورت غیر کار کردی نگریسته می شود. باید توجه شود که این تعریف از سیاست سازمانی بیان می کند که سیاست سازمانی می‌تواند برای اعضای یک سازمان و یا خود سازمان مفید باشد. رفتارهای سیاسی در سازمان شامل اعمال آگاهانه ای است که برای نفوذ توسط افراد یا گروهها به منظور دستیابی یا حفاظت از منافع خود به هنگام وجود راه حلهای متضاد صورت می‌گیرد)کریمی،1388).

دلایل رفتار سیاسی

    رفتار سیاسی هم از ویژگیهای خود افراد ناشی می شود مانند فردی که در سازمان نیاز شدیدی به  قدرت و آزادی عمل و امنیت و مقام اداری داشته باشد  تلاش می کند به رفتار سیاسی متوسل شود و هم از عوامل سازمانی، هنگامی که منابع سازمانی رو به کاهش می رود یا زمانی که الگوهای موجود منابع در حال تغییر باشد  به احتمال قوی رفتارهای مشخص سیاسی بروز خواهد کرد. یک ضرب المثل ترکی می گوید: یئر یرک گاو از گاو می بیند (در وضع دشوار افراد به همدیگر سوء زن پیدا می کنند). بعضی از کارکنان شیوه های مختلفی را در تسخیر احساسات مدیران و رؤسای خود به کار می بندند. از توصیف و خودستایی و تایید نظر و بله قربان گرفته تا دعوت به شام و سینما و مسافرت و کوه و... کارمندی که با دعوت از رئیس تازه کار خود به ضیافت شام و گرفتن هدیه ای برای او، همسرش را در آن سازمان به استخدام در آورده و به کرات از مزایای مادی متعددی بهره مند می شود نمونه ای از شیوه تسخیر احساسات مدیران است. نتیجه اینکه چنانچه اگر افراد بدون تخصص در تامین خواسته های شخصی خودشان دست به چنین رفتارهایی بزنند بی شک آثار مخربی بر سازمانهای جامعه می گذارند و باعث رشد فساد اداری در سازمان شده و روحیه افراد کارآمد به شدت افت پیدا می کند. لذا بهتر است مدیران ضمن هوشیاری و با ایجاد ارتباطهای آشکار و کاهش عدم اطمینان و درک واقعیتهای سیاست و قدرت اثرات رفتارهای سیاسی منفی را محدود و نقش ماکیا ولی های  معاصر را کمرنگ نمایند در غیر این صورت شاهد سقوط خود خواهند بود بدون آنکه به علت آن پی ببرند (کریمی،1388)


ادامه دارد....

  • امین حسنی

رفتار سیاسی و قدرت در سازمان رسانه ای (1)

شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۱۳ ق.ظ

چکیده:

شناخت مولفه های رفتار سیاسی و قدرت در یک سازمان به مدیر کمک می کند که طبق چارچوب های موجود به طور موثر تصمیم گیری کند. هدف از انجام این پژوهش اینست که مدیر را با قدرت، نفوذ و رفتار سیاسی در یک سازمان رسانه ای اشنا کنیم.

این کار از طریق تعاریف مفاهیم فوق پیگیری شده است. بدین ترتیب که قدرت را  ظرفیتی که فرد الف دارد تا رفتار فرد ب تحت تاثیرقرار دهد به گونه ای که فرد ب کارهایی را انجام دهد که در غیر این صورت انجام نمی داد تعریف می کنیم. همچنین نفوذ را توانایی فرد از تغییر دادن رفتار دیگران بدون داشتن موقعیت رسمی و فراگرد اثرگذاری بر افکار، رفتار، یا عواطف شخص دیگر میگوییم. بدین ترتیب رفتارهای سیاسی در سازمان شامل اعمال آگاهانه ای است که برای نفوذ توسط افراد یا گروهها به منظوردستیابی و حفاظت از منابع خود به هنگام وجود راه حلهای متضاد صورت می گیرد معرفی مشود.

در این پژوهش با استفاده از مفاهیم فوق به سراغ سازمان رسانه ای رفته ایم و نقش قدرت و رفتار سیاسی در سازمان رسانه ای را مورد مداقه قرار داده ایم.

 

کلمات کلیدی: قدرت، نفوذ، رفتار سیاسی، سازمان رسانه ای، ارتباطات

مقدمه:

دربررسی وسایل ارتباط جمعی معاصرچون مطبوعات وخبرگزاریها، می توان آنها را به عنوان مهمترین وسیله ارتباط سیاسی ازقرن 19 تا اواسط قرن 20 به شمار آورد. دراین دوران، رسانه ها وبویژه مطبوعات، گزارشگر وقایع سیاسی ومنعکس کننده مذاکرات مجامع سیاسی ونهادهای قانونگذار محسوب می شوند. مطبوعات همچنین به عنوان سکو یا تریبون برای بیان عقاید سیاسی ووسیله ای دردست احزاب وسازمانهای سیاسی برای بسیج افکارعمومی یا شکل دادن به مرام ومسلکی، ابزاری برای پروپاگاندا درکشمکش بین دولتها، نگهبان وناظر برعملکرد حکومتها و ازهمه مهمتر وسیله ای برای آگاه کردن مردم ازمسائل مملکتی و اعمال قدرت درجوامع به کارمی روند. رابطه نزدیک بین سیاست ورسانه ها را می توان ازامتیازاتی شمرد که درجوامع مختلف ازسوی حکومتها برای آنها منظور شده است. البته این امتیازها درمواردی تبدیل به انحصارهایی نیزمی شود وبسته به نوع نظام حاکم برجوامع متفاوت است. نقش انتقادی و بسیج گر رسانه ها بویژه مطبوعات درانقلابهای آمریکا، فرانسه، اروپای مرکزی وروسیه برای هیچکس پوشیده نیست. بنابراین رسانه ها همواره بخش جداناپذیر درامرنشراندیشه ها ورابطی درمناقشات بین طرفین دعوا برسرقدرت سیاسی، ایدئولوژی های سیاسی، دولت واپوزیسیون ومردم بوده اند
به عبارتی نهادهای سیاسی درابتدایی ترین جوامع تا پیچیده ترین آنها، برای اعمال قدرت بدون بکارگیری عامل ارتباطی نمی تواند موجودیت داشته باشد. همچنین نقل وانتقاداتی که بین رسانه ها و نهادهای سیاسی انجام می گیرد، ارتباطات سیاسی نامیده می شود. ارتباطی که درآن رسانه ها، نقش مؤثری درقدرت نظامهای سیاسی دارند، رسانه ها موجب ارتباط نهادهای سیاسی مختلف می شوند. ارتباطات سیاسی ونظامهای حاکم براین رسانه ها سعی دراستفاده ابزاری ازرسانه ها برای رسیدن به اهداف خود دارند، این نظام ها، بدنبال کنترل رسانه ها هستند(وردی نژاد، 1390) 

قدرت

قدرت و اختیار

    قدرت و اختیار ضرورتا یکی نیست . در تعریف قدرت باید بر واژه« توان» که قدرت را از اختیار تفکیک می نماید تاکید کرد . اختیار عبارت از«حق »یا «اجبار»سازگار کردن دیگران است در حالی که قدرت « توان ظهور یافته» برای کسب سازگاری محسوب می شود . مدیران موثر کسانی هستند که اختیارات خود را با قدرت پشتیبانی می کنند . تمایز میان قدرت و اختیار ممکن است موضوع ساده ای جلوه کند ، ولی آنان که نا آگاهانه این تمایز را قائل نشوند ، به جای پیشرفت ، پسرفت خواهند داشت برای نمونه ، کارکنانی که منصب مدیریتی ندارند ممکن است به دلیل دانششان قدرت زیادی داشته باشند یا کسانی که کارهای ستادی انجام می دهند و هیچ اختیار رسمی در سلسله مراتب فرماندهی ندارند در بسیاری از اوقات مانند منشیها از قدرت خاصی بر خوردار باشند (رضائیان،1383).

تعریف قدرت

    ظرفیتی است که فرد الف دارد تا رفتار فرد ب تحت تاثیرقرار دهد به گونه ای که فرد ب کارهایی را انجام دهد که در غیر این صورت انجام نمی داد . این تعریف چند نکته را در بر دارد :1) ظرفیت یا استعداد ضرورتا اثر بخش نیست 2) رابطه وابستگی 3) این پیش فرض که فرد ب اختیار رفتارش را  دارد  . از این رو قدرت ممکن است وجود داشته باشد ولی بکار گرفته نشود و بنابرین قدرت ظرفیت یا استعداد است فردی ممکن است قدرت داشته باشد ولی بروز ندهد . شاید مهمترین جنبه قدرت ، تابع «وابستگی»بودن آن است .

    رابرت دال ، دانشمند علوم سیاسی امریکا در تعریف خود به این ویژگی مهم قدرت اشاره می کند که همه قدرت مبتنی بر رابطه است ( معمولا گفته می شود قدرت رابطه ای است ) به بیان دیگر قدرت در رابطه میان افراد جامعه وجود دارد نه آنکه با خود افراد عجین شده باشد (رضائیان،1383).

    ما می کوشیم تا این سه نکته را روشن کنیم. امکان دارد قدرت وجود داشته باشد ولی از آن استفاده نشود، بنابراین قدرت یک توان بالقوه است. یک نفر می تواند قدرت داشته باشد ولی آن را اعمال نکند. شاید مهمترین جنبه قدرت این باشد که آن یک تابع وابسته است. هر قدر ب بیشتر به الف وابسته باشد (در این رابطه) الف از قدرت بیشتری برخوردار است. از سوی دیگر، این وابستگی به پنداشتهای ب هم بستگی دارد، یعنی پنداشت وی بر میزان قدرت الف در امر کنترل کردن چیزی که مورد خواست ب است. اگر دانشجویی برای گرفتن یک مدرک دانشگاهی باید درس یا واحد خاصی بگذراند و استاد کنونی او تنها کسی باشد که در آن دانشکده درس مزبور را می دهد، وی بر این دانشجو  قدرت دارد. دانشجوی مزبور راه چندان زیادی ندارد. از این رو به گرفتن نمره و گذرانیدن درس مزبور اهمیت زیادی می دهد. به همین شیوه، اگر هزینه تحصیلات یک دانشجو بر عهده پدر یا مادر او باشد، در آن صورت پدر و مادرش می توانند قدرت بسیار زیادی بر او اعمال کنند، زیرا از او حمایت مالی می کنند و از نظر مالی وی به آنها وابسته است. ولی پس از پایان تحصیلات و گرفتن شغل، چون دارای نوعی درآمد می شود، قدرت پدر و مادر به میزان زیادی کاهش می یابد. بارها شنیده می شود که یک  عضو ثروتمند از خانواده ای یک یا چند عضو خانواده خود را تهدید به محروم کردن از ارث می کند؛ یعنی تهدید به اعمال قدرت می کند .)کریمی،1388)

دسته بندی قدرت

    یکی از طبقه بندیهای مشهور از قدرت اجتماعی به بیش از چهل سال پیش بر می گردد که بر پایه آن پنج منشا مختلف برای قدرت شکل گرفته است : قدرت پاداش ، قدرت تنبیه ف قدرت قانونی یا مشروع ، قدرت صلاحیت و قدرت مهارت (رابینز،1374)

پایه های قدرت و منابع قدرت

   پایه های قدرت شامل قدرت سر کوب ، قدرت پاداش ، قدرت تشویق و قدرت دانش می گردد، در حالی که منابع قدرت به انسان نشان می دهند که صاحب قدرت ، پایه های قدرت خود را از کجا به دست آورده است .( Pfeffer Jeffreyو 2000)

بنابراین منابع قدرت عبارتند از :

1) منصب 2) ویژگیهای فردی 3) خبرگی 4) فرصت دریافت یا سد کردن اطلاعات .

    سخن کوتاه آنکه شالوده شناخت قدرت تمایز میان منابع قدرت یعنی جایی که قدرت از آن سر چشمه می گیرد و پایه های قدرت یعنی ابزار اعمال نفوذ است(رضائیان،1383)

نفوذ

نفوذ در سازمان

واژه Influence در لغت به‌معنی کنش یا قدرتی است که یک نتیجه‌ای را بدون اعمال آشکار زور یا بدون اعمال مستقیم فرمان، تولید می‌کند و اصطلاحا عبارت از اعمالی است که مستقیم یا غیر مستقیم باعث تغییر در رفتار یا نظرات دیگران می‌شوند.(الوانی،1386)

نفوذ، شکلی از قدرت است؛ اما متمایز از کنترل، اجبار، زور و مداخله. نفوذ را می‌توان رابطه میان بازیگرانی دانست که به‌موجب آن، یک بازیگر، بازیگران دیگر را وادار می‌کند تا به‌طریقی که خواست خود آنها نیست، عمل کنند. پول، غذا، اطلاعات، دوستی، مقام و تهدید، از جمله وسایلی‌اند که فرد به‌کمک آنها در رفتار دیگران نفوذ می‌کند.

توانایی فرد از تغییر دادن رفتار دیگران بدون داشتن موقعیت رسمی و فراگرد اثرگذاری بر افکار، رفتار، یا عواطف شخص دیگر را نفوذ گویند. 

نفوذ و قدرت

نفوذ، پاسخ رفتاری نسبت به اعمال قدرت و یا به‌عبارت دیگر، نتیجه‌‌ای است که از طریق به‌کارگیری قدرت حاصل می‌شود.در تعاریف، از "نفوذ" به‌عنوان مکانیسمی برای اثرگذاری بر دیگران استفاده شده است. اگر شخصی بتواند دیگری را متقاعد کند که عقیده‌اش را درباره یک یا چند موضوع تغییر دهد، رفتاری را انجام دهد و یا از انجام آن خودداری کند و به محیط پیرامون خود، به‌شکلی خاص بنگرد، در حقیقت نفوذ، تحقق یافته و "قدرت"، به‌کار گرفته شده است.

تاکتیک‌های نفوذ

افراد، در سازمان‌ها برای رسیدن به اهداف خود به رفتارهایی دست می‌زنند که از آنها، به‌عنوان تاکتیک‌های نفوذ یاد می‌شود. در تاکتیک‌های نفوذ درباره شیوه‌های اعمال نفوذ بر پایگاه‌های قدرت بحث‌ و نشان داده می‌شود؛ که کارکنان از چه شیوه‌‌هایی می‌توانند، به پایگاه‌های قدرت خود جامه عمل بپوشانند. برخی از این تاکتیک‌ها عبارتند از:

1. متوسل شدن به مقام‌های بالاتر (Upward Appeals با استفاده از این تاکتیک، فرد برای قبول درخواستش به مدیریت عالی و مقامات بالاتر متوسل می‌شود.

2. دوستانه (Friendliness در این تاکتیک، نخست از در دوستی درمی‌آیند،‌ ابراز صمیمیت و خیرخواهی می‌کنند و سپس با زبان خوش و ابراز حسن نیّت،‌ خواسته خود را ابراز می‌نمایند.

3. مذاکره و چانه‌زنی (Bargaining در این روش، پس از مذاکره یا چانه‌زنی به‌نوعی مصالحه یا داد و ستد تن درمی‌دهند.

4. دستور مستقیم (Assertiveness با صدور دستور مستقیم و درخواست برای رعایت قوانین و مقررات و فرستادن نامه‌های پیاپی از افراد می‌خواهند که طبق خواسته آنان عمل کنند و یادآوری می‌کنند که رعایت قوانین و مقررات الزامی است.

5. تحریم و تشویق (Sanctions برای رسیدن به خواسته‌های خود از سیستم تنبیه و تشویق سازمان استفاده می‌کنند. در این روش، از طرفی تعهد می‌کنند که حقوق افراد را افزایش دهند و از طرف دیگر تهدید می‌کنند که اگر عملکردی ضعیف بود یا رضایتبخش نباشد، ‌آنها را توبیخ نمایند.

6. استدلال (Rational Persuation فرد با استفاده از واقعیت‌ها و ارائه داده‌ها، نظرها و عقاید منطقی خود را ابزار می‌کند و طرف مقابل را متقاعد می‌کند.

7. تاکتیک ائتلاف (Coalition Tactics فرد پس از جلب نظر و حمایت دیگران، درخواست خود را ابراز می‌کند.

طرق اعمال تاکتیک‌های نفوذ

قدرت نسبی مدیر؛ قدرت نسبی مدیر به دو طریق بر انتخاب تاکتیک‌های نفوذ تاثیر دارد:

نخست، چنانچه مدیران بخواهند منابعی را کنترل نمایند که دیگران به آنها ارج می‌نهند یا افرادی را کنترل نمایند که از نظر قدرت، در موضع بالاتری قرار دارند، از انواع بیشتری از شیوه‌های اعمال نفوذ استفاده می‌نمایند.

دوم، مدیران قدرتمند، در مقایسه با آنان که قدرت کمتری دارند، بیشتر دستور و فرمان صادر می‌کنند.

 

هدف‌های مدیر؛ هنگامی که مدیران در پی گرفتن امتیاز از مقامات بالاتر هستند، از شیوه‌ی دوستانه و صمیمی استفاده می‌کنند و هنگامی که مدیران می‌خواهند نظرات و عقاید تازه را به رؤسای خود بقبولانند، شیوه استدلال را در پیش می‌گیرند.

 

انتظارات مدیر؛ مدیران شیوه‌‌های اعمال نفوذ را با توجه به انتظاراتی که از موفقیت و پیروزی دارند، انتخاب می‌نمایند. اگر تجربه‌های گذشته نشان‌‌دهنده احتمال بالایی از موفقیت باشد، آنها درخواست همکاری می‌کنند. ولی اگر احتمال موفقیت اندک باشد آنها درصدد برمی‌آیند، برای تأمین هدف‌های خود، دستور و فرمان دهند یا حتی به اعمال مقررات انضباطی متوسل شوند.

 

فرهنگ سازمان؛ در درون سازمانها، فرهنگ‌های متفاوتی رواج دارد. برخی گرم، وارسته و حمایتی هستند و عده‌ای هم رسمی، خشک و مقرراتی هستند. بنابراین، فرهنگ سازمانی که یک مدیر در آن مشغول به‌کار است، در امر تعیین شیوه اعمال نفوذ بر دیگران نقش اساسی دارد.

 

جهات نفوذ مدیریتی

بخش قابل ملاحظه‌ای از وقت هر مدیر، در کار کردن با دیگران در شبکه‌های رسمی و غیر رسمی صرف می‌شود. علاوه‌بر این، چنین شبکه‌هایی مدیر را در انواع روابط عمودی و افقی درگیر می‌کند؛ که در آن، استفاده از قدرت، برای دست‌یابی به نفوذ فردی است.

شکل زیر نشان می‌دهد که یک مدیر، چگونه ممکن است سعی کند تا بر زیردستان، همکاران و بالادستان در سازمان تأثیر بگذارد. باید توجه داشت که پایگاه‌های قدرت موجود برای نفوذ از موقعیّتی تا موقعیّت دیگر تغییر می‌کند.

آن موقعیتی که در آن تصور می‌شود مدیر به اعمال قدرت می‌پردازد، در ارتباط با زیردستانش است. در این حالت، اعمال نفوذ از بالا به پایینDownward Influence است و مدیر از قدرت شغلی و قدرت شخصی، هر دو می‌تواند استفاده کند.

هنگامی که مدیر، سعی می‌کند بر رئیسش اثر بگذارد، تا حمایتش را برای یک پروژه خاص به‌دست آورد؛ یا یک تصمیم نامطلوب را تغییر دهد، در این موقعیت، نفوذ از پایین به بالاUpward Influence است و مدیر فاقد قدرت شغلی است. در این مورد در حقیقت رئیس اوست که قدرت شغلی دارد. بنابراین وی باید صرفا روی قدرت شخصی بر مبنای تخصّص و مرجعیّت تکیه نماید.

یک وضعیت مختلط نیز در خصوص روابط افقی با همکاران و افراد بیرون از سازمان وجود دارد. به‌طور کلی مدیر، در این قبیل وضعیت‌های نفوذ افقی Horizontal Influence، قدرت شغلی ندارد. او باید برای دست‌یابی به نتایج مطلوب، روی قدرت شخصی تأکید کند.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(هادی بغدادی ، 1390)

 

ادامه دارد....

  • امین حسنی

تغییر کاربری!

چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۴۰ ق.ظ

قرار بود اینجا یادداشت هام رو بذارم که حال نداشتم و فرصت نشد! بر حسب جبر روزگار فعلا تغییر کاربری می دیم به وب نوشتی در حوزه رسانه...

  • امین حسنی

شانس آوردیم آقای رئیس جمهور حقوقدان است

يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۱ ب.ظ

در مورد توافقنامه ژنو یادداشت ها و تحلیل های بسیار متفاوتی ارائه شده است، در این نوشته قصد داریم به طور خلاصه این توافقنامه را از منظر حقوقی و فنی مورد مداقه قرار دهیم. لازم به یادآوریست که ما منکر زحمات تیم مذاکره کننده نیستیم و نوشتن اینگونه نقدها به منزله ی تضعیف بچه های انقلاب نیست. همانطور که رئیس محترم دستگاه دیپلماسی در شبکه خبر فرمودند که آماده شنیدن نقد ها هستند، امیدواریم اینگونه نقدها کمک کننده آنها در مذاکرات آتی باشد.

در مورد توافقنامه ها و معاهدات بین المللی اولین نکته ای که لازم است مورد توجه قرار گیرد استفاده از واژگانی است که معنای دقیق و مشخص بدهند. به تعبیر دیگر در دنیای دیپلماتیک جنگ جنگِ واژگان است و باید حتی الامکان از کلماتی استفاده کرد که تفسیر پذیر نباشند. متاسفانه در این توافقنامه بارها و بارها از کلماتی استفاده شده است که دست تیم غربی را برای تفسیرهای متناقض با آنچه که تیم ایرانی میگوید مورد توافق قرار گرفته است باز گذاشته است.. البته تیم آمریکایی حتی نگذاشت جوهر امضای طرفین روی توافقنامه خشک شود و جان کری و اوباما تنها یک ساعت پس از این توافق مواضعی برخلاف آنچه که آقای ظریف در مورد محتوای این توافقنامه گفت اظهار داشتند که خود گویای این مسئله ی بدیهی است.

طبق ماده 4 معاهده NPT کشورهای عضو میتوانند از چرخه کامل سوخت هسته ای برخوردار باشند. به تعبیر دیگر کشورهایی که به دنبال سلاح هسته ای نیستند حقِ توسعه و تحقیق، تولید و استفاده از انرژی هسته ای را دارا می باشند. ولی با دقت در این توافقنامه برخلاف گفته ی آقای ظریف که میگویند در دو قسمت به حق غنی سازی ایران اذعان شده است همچنین چیزی مشاهده نمی شود! در بند اول پس از حق بهره‌برداری از انرژی هسته‌ای متاسفانه از کلمات " mutually defined enrichmen" و " practical limits" و " transparency measures" استفاده شده است که بسیار تفسیر پذیر هستند. اولا با توجه به معنای حقوقی این کلمات این توافق چیزی فراتر از NPT است چون طبق بند 4 NPT لازم نیست برای دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای به "تعریف مشترک" با کشورهای دیگر دست بزنیم ، ثانیا "محدودیت های عملی" که به این توافق اضافه شده است درواقع ایران را محدود می کند که طبق نیاز واقعی فعلی دست به تولید بزند که این هم در آینده کشور را دچار مشکل می کند و دست ایران را برای گسترش تاسیسات هسته ای خواهد بست، ثالثا "اقدامات شفاف ساز" هم از آن کلماتی است که متاسفاته متری برای سنجش آن وجود ندارد. با توجه به سابقه غربی ها در طی سال های 82 تا 84 و دو سال و نیم تعلیق داوطلبانه ایران هیج گاه کشور های غربی و آژانس حاضر نشدند به طور صریح بگویند که انحرافی در پرونده هسته ایران وجود ندارد، حالا چطور این اقدامات شفاف ساز منجر به حصول اطمینان غرب از صلح آمیز بودن برنامه غنی سازی ایران خواهد شد؟ الله اعلم!

یکی دیگر از کلمات تفسیر پذیر به کار رفته " renewable" است. این بار هم شاهدیم که از "تمدید" صحبت شده ولی زمانی برای انتهای دوره 6ماهه در نظر گرفته نشده. به نظر شما عکس العمل تیم ایرانی بعد از 6 ماه وقتی با این جمله ی غرب مواجه شد که اطمینانی از صلح آمیز بودن برنامه هسته ای بدست نیاورده و نیاز به تمدید این زمان است چه خواهد بود؟! از یک طرف اگر قبول نکند که غرب دوباره با بازگشت تحریم های معلق و تصویب قطعنامه های جدید ایران را تهدید خواهد کرد و عملا این خوشی 6 ماهه که از آن به ماه عسل دولت تعبیر میشود زود از بین میرود، اگر قبول هم بکند در پازل آنها بازی کرده و بنا بر اظهارات خود غربی ها این پرونده بین 10 تا 20 سال طول خواهد کشید. یعنی دولت های بعدی هم باید بیایند سر کار و مذاکره کنند تا بعد از 20 سال انشالله و به لطف مرحمت غربی ها پرونده ایران به حالت عادی درآید و با ایران مثل سایر کشورهای عضو NPT رفتار شود!


                                                       روحانی و ظریف


یکی از حقوقی ترین بنده های این قطعنامه که در رسانه های داخلی هم کمتر به آن پرداخته شده بحث کمیسیون نظارتی است که قرار است بین ایران و 1+5 تشکیل شود اولا با توجه به اینکه تعهدات 1+5 هسته ای نیست هیچ نهاد ثالثی محقق شدن اقدامات 6 کشور را بررسی نمی کند. ثانیا متاسفانه مسئولیت راستی آزمایی اقدامات مربوط به موضوع هسته ای به آژانس سپرده شده است. با توجه به اینکه در این موضوعات دبیرخانه آژانس اختیاری از خود ندارد باید برای راستی آزمایی آن را به تصویب شورای حکام برساند، یعنی عملا پرونده ایران از حالت داوطلبانه درآمده و به صورت بین المللی تبدیل می شود و اگر ایران روزی خواست دیگر به این تعهدات عمل نکند با قطعنامه های شورای حکام روبرو خواهد شد. البته قبول این مساله از تیم آقای روحانی و ظریف بعید بود. با توجه به تخصص رئیس جمهور در بحث های حقوقی و تجربه ای هم که در پرونده مشابه در دوران اصلاحات(ادامه ندادن تعلیق داوطلبانه موجب صادر شدن قطنامه های مختلف علیه ایران شده بود) وجود داشت انتظار میرفت که دوستان دقت بیشتری را انجام دهند.

در مورد عناصر گام اول(Elements of a first step) و نظارت های بیشتر ذکر چند نکته ضروریست. چیزی که مشخص است تعهداتی که روی دوش ایران گذاشته شده است نه تنها مطابق با NPT نیست بلکه حتی فراتر از پروتکل الحاقی است! مثلا دسترسی به معادن و کارگاه های مونتاژ حتی در پروتکل هم نیامده.

در بحث تعهدات ایران که بیشتر به جنبه های فنی مربوط میشود  عملا  ایران باید اورانیوم موجود غنی شده 20 درصد را به صورتی اکسید کند که خط برگشت پذیر هم وجود نداشته باشد و در صورت اتمام این مواد برای راکتور تحقیقاتی تهران، ایران دیگر نمیتواند اورانیوم بالاتر از 5 درصد را غنی سازی کند. همچنین با توجه به اینکه عبارت عدم گسترش فعالیت های هسته ای در تاسیسات سوخت هسته ای نطنز، فردو و راکتور اراک در متن آمده، راکتور اراک که فعلا به بهره برداری نرسیده عملا تعطیل می شود(منظور از تعطیلی بسته شدن درِ راکتور ها و نیروگاه های هسته ای نیست، بلکه سوق دادن فعالیت های هسته ای به سمت کارهای آزمایشگاهی و بدون استفاده است، یعنی هم چرخ سانتریفیوژها میچرخد و هم موتور دستگاه چمن زنی برای تزیین فضا! عملا استفاده ای از آنها در پیشرفت کشور نمی شود) بندهای دیگر آن از جمله عدم ساخت محل ها جدید برای غنی سازی هم در تضاد کامل با معاهده NPT است.

در قسمت نظارت های بیشتر هم چند اشکال اساسی به چشم میخورد. اینکه ایران دنبال سلاح هسته ای نیست که امری بدیهی است ولی این دلیل نمیشود که ایران حتی فراتر از پروتکل اطلاعات تمام تاسیسات هسته ای از معدن گرفته تا کارگاه های مونتاژ را به راحتی در اختیار غرب بگذارد. با این کار اولا غرب نسبت به توانمندی های ایران اشراف کامل پیدا میکند در ثانی این اطلاعات در آینده ممکن است منجر به خرابکاری های اساسی در گوشه و کنار کشور شود و حتی در مواردی هم پیش بینی افزایش شهدای هسته ای دور از انتظار نیست.

با توجه به اینکه حتی خود غربی ها هم از سخاوت ایران در مذاکرات شگفت زده شده اند(تعبیر خاویر سولانا) به نظرم بررسی اقدامات و تعهدات 1+5 درمورد ایران بیشتر به خرد شدن اعصاب خواننده منجر میشود!(در یک جمله رسما آبنبات چوبی گرفتیم) به همین دلیل از توضیح آن میگذرم.

در گام نهایی هم متاسفانه درج عباراتی مانند " practical needs" ، " agreed limits on scope" ،" level of enrichment" و... به صراحت با مفاد بند 4 NPT که خط قرمز ماست در تضاد است. با توجه به استفاده از این کلمات در این توافقنامه، در این جا هم مثل چند جای دیگر در این توافقنامه باید سر حقوق حقه ی ملت ایران با غرب به تعریف مشترک برسیم، و نمیتوانیم از حقوقمان که همان استفاده از چرخه کامل سوخت هسته ای است بهره مند بشیم.

این توافقنامه دارای اشکالات اساسی دیگری هم بود که به دلیل طولانی شدن مطلب به آن نپرداختیم، از رئیس جمهور محترم که در مجامع گوناگون خود را حقوقدان معرفی می کند (شانس آوردیم که ایشان حقوقدان است و نه سرهنگ، چون معلوم نبود اگر از مباحث حقوقی سر در نمی آوردند چند برابر این اشتباه حقوقی مرتکب می شدند) انتظار میرود که به دور از فضای تملق که این روزها در رسانه ی ملی برای ایشان فراهم آورده اند به مجامع علمی و دانشگاه ها بیایند و نسبت به این سوالات پاسخ های مناسب بدهند.


همین مطلب در خبرگزاری دانشجو ، هفته نامه 9دی ، روزنامه وطن امروز ، خبرنامه دانشجویان و جوان آنلاین

  • امین حسنی

ولینصرنّ اللَّه من ینصره

شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۶ ق.ظ

هر کس براى خدا کار کند، خدا هم تمام امکانات و علم و قدرت خودش و سنتهاى آفرینش را در خدمت او قرار خواهد داد. «ولینصرنّ اللَّه من ینصره»؛ این جمله‌ى عجیبى است - «ل» قسم و «ن» تأکید - حتماً خدا کسانى را که او را نصرت کنند، بدون شک نصرت خواهد کرد.
خداى متعال به شما وعده داده است که اگر دین او را و راه او را و هدفهاى الهى را یارى کنید، شما را یارى خواهد کرد. یارى خدا به معنى یارى تمام نیروهاى موجود در این طبیعت است؛ همه به کمک شما خواهند آمد؛ نیروهاى ماوراء طبیعى هم به کمک شما خواهند آمد. عمل به اسلام، این است که ما حرف و وعده‌ى قرآن را قبول داشته باشیم، معنایش این است که وقتى قرآن می‌گوید «و لینصرنّ اللَّه من ینصره انّ اللَّه لقوى عزیز»، این را باور کنیم. اگر نصرت خدا کردید، «لینصرنّ اللَّه»، خدا شما را نصرت می‌کند. «انّ اللَّه غالب على امره»،  این را باور کنیم. این معرفت قرآنى به ما یک‌چنین باورى را می‌دهد.(1)

خداى متعال به پیغمبرِ با آن عظمت مى‌فرماید: «هو الّذى ایّدک بنصره و بالمؤمنین»؛ یعنى مؤمنین را در کنار نصرت الهى مى‌آورد. هیچ بُعدى هم ندارد که آدم بگوید که این «بالمؤمنین»، تفسیر جزئى از مفهوم «بنصره» هم هست که اصلاً نصر الهى به وسیله‌ى مؤمنین تحقّق مى‌پذیرد. البته در مواردى هم نصرتهاى خارج از مقولات عادى در زمان آن بزرگوار بوده است - مثل ملائکه‌ى مسوّمین و غیرذلک - لیکن عمده‌اش مؤمنین‌اند. بعد هم مى‌فرماید: «لو انفقت ما فى الأرض جمیعاً ما الّفت بین قلوبهم و لکنّ اللَّه الّف بینهم». یعنى اى نبى گرامى ما! این «بالمؤمنین»ى هم که ما مى‌گوییم، خیال نکن که خودت توانستى آنها را جذب کنى؛ نه - این کار من و ما و کار عوامل مادى و بشرى نیست - این سرّ الهى و سرّ معنوى است.(2)

امام خامنه ای

1: http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=20676

2: http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22356


  • امین حسنی